دختر عشق باباشه ...بابا عاشق کاراااشه...
مقدمه : پنجشنبه این هفته من با اقاجون و مامانی و شنتیا جون رفتیم مشهد واسه دیدنه آریسااای نااااازمون و کلی به مامان گلبرگش زحمت دادیم و افطارو سحر رو اونجا بودیم جمعه قبل اذون هم برگشتیم خیلییییییی کیفیدیم کنارت عمه جووون و خبر مهم اینکه اریسا شیرین خانوم راه میرفت بدونه هیچ افتادنی عزییییییییییییز دلم ماشالله همشم میومد بغله منو شنتیا(البته شنتیارو بیشتر دوس داره ) ... مارو از دفعه قبل که رفته بودیم پیشش یادش بود قربونش بره عمه و بی نهایت مهرررررربون بود... صورتشو میچسبونه به صورتمون من که دلم براش الان داره پر میزنه ایشالل...
نویسنده :
عمه کوچیکه
19:20